ارشیدا جونمارشیدا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

ارشیدای مامانی

من و دخترم وارد هفته ی ۳۷ شدیم...

سلام دختر ناز...جیگر مامان...موشموشک بابا... فسقلی و بانمک خودم اصلا باورم نمیشه که توی هفته ی ۳۷ باشیم و کمتر از ۲ هفته دیگه میتونم روی نازتو ببینم. اصلا باورم نمیشه.خیلی استرس دارم خیلی زیاد ولی سعی میکنم به روی خودم نیارم و از وجودت توی دلم لذت ببرم.فسقلیه مامانی تکونات به نسبت کمتر شدن اما باز هم بعضی وقتها مخصوصا زمانی که به پشتی تکیه میدم این ضربات تو هست که منو بیش از پیش به وجد میاره،تکونات خیلی پر انرژی. تر و با زور بیشتر وهمراه با کمی درده که این خودش امیدوار کننده هست که شما داری تپلی و بزرگ میشی.از این بابت که تا الان مشکل خاصی تهدیدم نکرده از خدا ممنونم چرا که همه جوره هوامو داشته. دقیقا فردا که جمعه هست میرم تو هفته ی ۳۸ و شمار...
15 آبان 1393

وزن دخترم در اخر هفته ۳۶

دختر نازم سلام...عزیزه دل مامان از اینکه توی بیشتر از یک هفته از ۲کیلو و ۳۰۰ گرم به ۲کیلو و۹۰۰ گرم تونستی برسی ممنونم و اینو بدون دل مامان رو شاد کردی.خلاصه دکتر همه چیتو چک کرد وگفت نرماله همه چی....وقتی در مورد تاریخ زایمان صحبت کردیم بهم ۲۷ ابان نوبت داد و گفت باید اونموقع بیای تا معاینه داخلی بشی.و به احتمال زیاد همون روز، روز زایمانمه...وگفت هفته ای هم فشارمو کنترل کنم تا خدایی ناکرده بالا نرفته باشه در غیر اینصورت باید بستری بشم.خدایا خودمو نینیمو به خودت میسپارم.
15 آبان 1393

وزن ایدا در هفته ۳۵

سلام به دخترم گلم آیدا چطوری مامانی خوبی؟  مامان که اذیتت نمیکنه هاااان؟ عزیزززم الان که دارم مینویسم یه ریز داری وول میخوری تو شکمم.مامان فدات بشه.ای وروجک هنوز نیومده صحبت هر روز من و بابایی در مورد تو و ایندته خخخخ.خندم میگیره به همسری میگفتم ریاضیشو تو باید یادش بدی و اگه مدرسه اولیا رو خواست تو باید بری میخندید و میگفت من از خدامه اما تو توی خونه هستی و من سرکااار.   دختر گلم جواب ازمایش قندمو گرفتم خوشبختانه خیلی خوب بود و تونسته بودم با دوهفته رژیم. کنترلش کنم و از این بابت خوشحالم و یکم نگرانیم کمتر شد. دیروز رفتم دکتر واسه چکاپ یعنی توی هفته ی ۳۵ که دقیق میشدی ۳۵ روز و ۳روز...وزنت بود ۲۳۰۰..که دکتر گفت باید بیشتر و م...
2 آبان 1393
1